kdlhkdlh، تا این لحظه: 19 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات زندگی نیما

مراسم قرا ن خونی

1392/11/27 9:25
نویسنده : نیما
172 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه 21 بهمن تهران رفتیم ان روز باباجون مراسم قران خوانی داشت از من هم خواسته بود که بخوانم  .من کمی استرس داشتم  تا حال برای جمع بزرگینخوانده بودم  وقتی که مهمان امدن همه خیلی سرد  سلام و علیک کردن  وقتی مجلس شروع شد  باباجون  اعلام کرد که نوه من هم می خواد بخونه من شروع به خواندن کردن خیلی خوب بود بعداز تمام شدن همه برای سلامتی من دعا کردن حس می کنم بابا جون خوشحال بود . چون همه احسن می گفتن  وقتی که مجلس تمام شد  دیگه مثل امدنی سرد نبودن همه می گفتن اقا نیما خداحافظ  و ب رام موفقیت م دعا میکردن . ان رو زباباجون سریع برام اسفند دودو کرد من هم حس خوبی داشتم  .

بابا جون برای اول شدنم در قرات مدرسه وحفظ جز اول وسی 50 هزار تومان جایزه داد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)